English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8755 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
That is beside the point. It is irrelevant ( inconsequential , immaterial ) . U ربطی به موضوع ندارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
circular U فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circulars U فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
It is pointless for her to come here . U موضوع ندارد اینجا بیاید
relative clause U ربطی
conjunctional U ربطی
copulative U ربطی
irrelevancy U بی ربطی
irrelevancies U بی ربطی
disconnexion U بی ربطی
irrelevance U بی ربطی
incorerence rency U بی ربطی
impertinency U نامربوطی بی ربطی
impertinence U نامربوطی بی ربطی
relational concept U مفهوم ربطی
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless. U معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد )
He that blows in the dust fills his eyes. <proverb> U کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
syndetic U بسط داده شده ربطی
queues U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queueing U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queued U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queue U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
sequential access U فایل ترتیبی اندیس دار که موضوع به موضوع در بافر خوانده میشود
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread U این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
red herrings U شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herring U شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
that is not the proposition U موضوع چیز دیگر است موضوع این نیست
he is second to none U دومی ندارد بالادست ندارد
reverse U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverses U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversed U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversing U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
he is not of that stamp U را ندارد
there is no limit to it U حد ندارد
it does not weigh with me U ندارد
there is no style about her U ندارد
flicker free U ی ندارد
it does not matter U اهمیت ندارد
he is out of huomor U دماغ ندارد
it is nothing out of the way U غرابتی ندارد
It is o. k . ( all right ) . it doesent matter . U عیب ندارد
his hat cover his fanily U هیچکس را ندارد
it is of no weight U قدرواهمیتی ندارد
it is well enough U عیبی ندارد
it lacks soul U روح ندارد
no object U اهمیت ندارد
dont mention it U اهمیت ندارد
no matter U اهمیت ندارد
he has nothing of his own U چیزی ندارد
it is a soft snap U کاری ندارد
Don’t mention it. U قابلی ندارد.
No problem at all. It is quite all right . U مانعی ندارد
he has nostomach for the fight U سر دعوا ندارد
he has no manners U اداب ندارد
Nothing is quite impossible. U کارنشد ندارد
it is nothing new U تازگی ندارد
She has no axe to grind . She doesnt mean anything . U مقصودی ندارد
hadn't U ندارد نبایستی
he has no excuse what U عذری ندارد
he hasno notion of going U سر رفتن ندارد
there is no limit to it U اندازه ندارد
he has an a. to grind U غرضی ندارد
It is no trouble at all. U زحمتی ندارد
he has no temperature to day U امروز تب ندارد
He cant stand the sight of us. U چشم ندارد ما را ببیند
she cannot bear heat U طاقت گرما را ندارد
crying is useless U گریه سودی ندارد
de facto standard U سسهای اعتبار به آن ندارد
and that is flat(final)!No arguments! U چون وچراهم ندارد !
there is no reason U هیچ دلیل ندارد
That is quitw O. K. That is fine. U هیج اشکالی ندارد
that in nothing to me U برای من اهمیتی ندارد
it is allup with him U دیگر امیدی ندارد
There is nothing to be afraid of in driving. رانندگی که ترس ندارد.
Cheating( fraud) does not pay ( prosper). U تقلب عاقبت ندارد
there is nothing for it but to U چارهای ندارد جز اینکه
there is no exception to that rule U ان قانون استثناء ندارد
it is of little worth U چندان ارزشی ندارد
he hasno notion of going U خیال رفتن ندارد
That's not so! U این حقیقت ندارد!
infinite U حلقهای که خروج ندارد.
it takes two to tango <idiom> U [یک دست صدا ندارد]
he is at a loose end U کار معینی ندارد
he is indisposed to go U میل برفتن ندارد
he is nothing to me U بتمن خویشی ندارد
it is indifferent to me U برای من چه اهمیتی ندارد
he is short of hands U کارگر کافی ندارد
She never gets any gratitude . U دستش نمک ندارد
his hand want's two fingers U دستش دو انگشت ندارد
his hand lack one finger U دستش یک انگشت ندارد
It doesnt look nice . It is useemly. U صورت خوشی ندارد
his intentions are good U خیال بدی ندارد
Nothing is impossible . U کار نشد ندارد
This does not apply to . . . U در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
he means well U قصد بدی ندارد
it is not protected by sanctions U ضمانت اجرایی ندارد
Death keeps no calendar. <proverb> U مرگ تاریخ ندارد.
There is nothing to be ashamed lf . U ( اینکار ) خجالت ندارد
many hands make light work <proverb> U یک دست صدا ندارد
irons in the fire <idiom> U وقت سرخاراندن ندارد
it matters little U چندان اهمیت ندارد
he hasno notion of going U میل رفتن ندارد
it is of no moment U هیچ اهمیت ندارد
There is no market for it in Iran . U درایران مصرفی ندارد
h does not w.much U چندان وزنی ندارد
domain U برنامهای که حق کپی ندارد
it differs nothing from U هیچ فرقی با .....ندارد
domains U برنامهای که حق کپی ندارد
it is beyond recall U احتمال لغوشدن ندارد
it is of no importance U هیچ اهمیت ندارد
You are ( most ) welcome . It is a mere nothing . It is not fit to drink . U قابل ندارد ( بعنوان تعارف )
His remarks are unfounded. U حرفهایش پایه واساسی ندارد
My French is not up to much. U فرانسه ام چندان تعریفی ندارد
It wI'll come to a bad end. It is foredoomed. U اینکار عاقبت ( خوشی ) ندارد
The full man does not understand a hungry one . <proverb> U سیر از گرسنه خبر ندارد .
He hasnt a mind of his own. U ازخودش رأیی ندارد (بی اراده)
He is unpredicateble. He acts haphazardly. U کارش حساب وکتابی ندارد
It is in the bag . It is a dead cert. U ردخورد ندارد (حتمی است )
He has not a single star in all the seven skies. <proverb> U یک ستاره در هفت آسمان ندارد.
The very idea ! U معنی ندارد ! ( قبیح است )
out of one's element <idiom> U جایی که به شخص تعلق ندارد
It doesnt matter. it is nothing. U چیزی نیست ( عیب ندارد )
A logical remark has no answer. <proverb> U یرف یساب جواب ندارد .
His greed knows no limits. U حرص وطمع اش اندازه ندارد
it does not matter U عیب ندارد چیزی نیست
he does nothing but talk U کاری جزحرف زدن ندارد
from immemorial times U اززمانی که کسی بیاد ندارد
it is of no use talking U سخن گفتن سودی ندارد
e. wear U پارچه ایی که مرگ ندارد
netblock U ابشاری که نیاز به دفاع ندارد
confession and avoidance U باط ندارد و اثرش به سوداوست
it is immaterial U ناچیز است اهمیت ندارد
it is not worth my while U نمیارزد برای من ارزش ندارد
There is nothing wrong with it. U این هیچ ایرادی ندارد.
he has no friends U او هیچ دوست و اشنایی ندارد
It isn't anything like her. U او [زن] اصلا همچنین رفتاری ندارد.
you are welcome U کاری نکردم اهمیت ندارد
time out of minds U زمانی که کسی یاد ندارد
that is nothing like it U هیچ شباهتی بدان ندارد
He is on edge. He is restive. U آرام ندارد (ناراحت است )
they are of no historical U هیچ اهمیت تاریخی ندارد
there is no precedent for this U این چیز سابقه ندارد
null U رشتهای که هیچ حرفی ندارد
there is no p of his going U رفتن وی هیچ امکان ندارد
there is no occasion for fear U ترس هیچ مورد ندارد
it boots not to complain U گله گذاری سودی ندارد
His knowledge has no limits. U دانش اوحد واندازه ای ندارد
This is treason, pure and simple. U خیانت که دیگه شاخ ودم ندارد
It doesnt make any difference to me . U برای من فرقی نمی کند (ندارد)
He has not enough experience for the position. U برای اینکار تجربه کافی ندارد
irreligionist U کسیکه بمسائل دینی اعتنائی ندارد
it is not true that he is dead U اینکه میگویند مرده است حق ندارد
There is no disagreement among us. U اختلاف نظری بین ماوجود ندارد
it is not pervious to reasonov U بدان دسترسی ندارد خردانرانمیتواند دریابد
It is a case of tit for tat . U چیزی که عوض داد گله ندارد
Your proposal has little practical value . U پیشنهادتان ارزش عملی چندانی ندارد
There is no harm in trying. U امتحانش مجانی است (ضرر ندارد )
blind letter U نامهای که نام ونشان روشن ندارد
He has a poor service record in this company. U دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
He is in a bad way (poor circumstances). U وضع وحالش چندان تعریفی ندارد
coram non judice U درپیش کسی که صلاحیت داوری ندارد
no branch U شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
no address operation U دستویر که نیازی به آدرس در خود ندارد
There are no vacancies at the hotel. U هتل اتاق ( جای ) خالی ندارد
singleton U ورقی که در دست بازیکن نظیری ندارد
sole tenant U مستاجر انحصاری مستاجری که شریک ندارد
they call him mister U یک اقایی است که عنوان یا لقب ندارد
the interest of it is gone U دیگر خوش مزگی یا تازگی ندارد
monogamist U مرد یا زنی که در ان واحدبیش یک همسر ندارد
he has no enterprise U دل ندارد که به کارهای مهم دست بزند
The poor fellow ( guy ) is restless. U بیچاره قرار نمی گیرد ( ندارد )
There is no such number. U همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
complete U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
He makes a hundred jugs of which not one has a han. <proverb> U صد کوزه بسازد یکى دسته ندارد .
Such a thing does not exist at all . U چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
completing U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
He is only half a man . U مردانگی ندارد (فاقد قدرت وشجاعت )
completed U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
The dilemma has no simple answers. U این مخمصه راه حل ساده ای ندارد.
completes U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
neither fish nor fowl <idiom> U چیزی که به گروه مشخص تعلق ندارد
There's no reason for concern. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
There is nothing to worry about. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
unconditional U آنچه به هیچ شرطی بستگی ندارد
He hasn't had much of an appetite lately. U به تازگی او [مرد] هیچ اشتها ندارد.
linear U برنامه کامپیوتری که حلقه یا جهشی ندارد
Your passport is no longer valid. گذرنامه شما دیگر اعتبار ندارد.
... if you don't mind my asking U ... اگر پرسش من [برای تو] ایرادی ندارد
matter U موضوع
object U موضوع
mattered U موضوع
objected U موضوع
point U موضوع
mattering U موضوع
objecting U موضوع
criteria U موضوع
subjects U موضوع
motif U موضوع
motifs U موضوع
subjecting U موضوع
subject U موضوع
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1چیزی که عوض داره گله نداره
1ICR
2In someone bad (or good) books.
2make the case? به فارسی چی میشه
1The present situation in Afghanistan is quite problematic. The country has very little in the way of existing infrastructure, and no real prospects for economic growth aside from the illegal drug trad
1coffee table conversation piece
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com